اولين ديدار با جوجه
روز شنبه 21 دي ماه اولين ديدار من و جوجه بود. بعد از ظهر به همراه بابا رضا رفتيم سونوگرافي دكتر داريوش پورتركان و بعد از حدود 1 ساعت انتظار نوبتم شد و رفتم داخل. طبق معمول ورود آقايون ممنوع بود و متاسفانه بابايي نتونست ني ني رو ببيينه و از اين بابت خيلي ناراحت شدم وقتي روي تخت دراز كشيدم دكتر ازم پرسيد بارداري؟ تست بارداري دادي؟ گفتم بله. بعد شروع كرد معاينه كردن. يه مانيتور بزرگ هم درست روبروي خودم بود كه ميتونستم براحتي تصوير جوجه رو ببينم و نيازي نبود كه هي گردنمو كج كنم تا بتونم از روي مانيتور دكتر ببينم. وقتي صداي قلب ني ني رو شنيدم باورم نميشد كه به اين زودي ني ني من 8 هفته شده و قلب كوچيكش هم تشكيل شده و داره به اين زيبايي و با صداي آروم و گوش نواز مي تپه. دكتر با مهربوني و با لحن پدرانه برام توضيح ميداد كه اين بچته و اين قلبشه و ... صداي قلبش رو هم دو سه مرتبه برام گذاشت و گفت كه الان هفته 8 هستي يعني داري وارد نه هفتگي ميشيباورم نميشد چون خودم فكر ميكردم تازه 6 هفتگي هستم. وقتي به بابا رضا گفتم اونم تعجب كرد و خوشحال شد و گفت چه زود داره بزرگ ميشه. وقتي از مطب اومدم بيرون تازه وجود ني ني رو باور كرده بودم و ميتونستم لمسش كنم. بابا رضا هم خيلي ذوق زده بود و از بودنش خوشحال بود خدا ميدونه اگه صداي قلبش رو مي شنيد چه ميكرد واسشبعد هم كه رفتيم خونه، بابايي عكس سونو رو با دقت نگاه كرد و ني ني رو توي عكس ديد و كلي قربون صدقش رفت و ذوق كرد و به بابا و مامانش هم نشونش داد. ني ني كوچولوي ما 17 ميليمتر بود. بعدا عكس سونو رو ميذارم.