برسامبرسام، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

برسام مهربان من

برسام و اتفاقات جدید این مدت

برسام کوچولوی ناز من 8 دی ماه سرمای بدی خورد و حسابی سرفه میکرد. سرفه هاش واقعا برام زجرآور بود چون پسر کوچولوی نازم خیلی اذیت میشد. خودش و داداشیش دوتاییشون مریض شده بودن و بهمراه مامان جون مهین بردیمشون دکتر. دکتر واسه برسام فقط یه شربت گیاهی ضد سرفه نوشت به اسم آیورا چون اول بیماریش فقط سرفه میکرد اما از همون شب آبریزش بینی و عطسه هاشم شروع شدن و مجبور شدیم بهش شربت سرماخوردگی هم بدیم. سرفه هاش تقریبا ده روزی ادامه داشت و روز چهارم مریضیش چون دعوت بودیم به عروسی دختر یکی از دوستان، برسام رو بردم گذاشتم پیش مامان جون عصمتش و خودم و رادین و مامان مهین رفتیم عروسی. گفتم اگه برسام رو ببرم عروسی اذیت میشه و چه خوب هم شد که نبردمش چون مریض بود ...
5 بهمن 1393

بالاخره زمانش رسید هوراااااا

بالاخره زمان دادن خوراکیهای دیگه غیر از شیر به برسام گلی رسید. خیلی دوست داشتم زودتر این روزا برسه تا بتونم به برسامی غذا بدم. چند روز پیش یعنی ۲۱ آذر بهش یه کمی موز دادم. پریروز هم بهش یه خورده آب سیب دادم و امروز هم لعاب برنج. خیلی واکنش خاصی به این خوردنیها نشون نمیده. انگار به شیر بیشتر علاقه داره. اما بهرحال خیلی خوشحالم که کم کم میتونم به پسرکم غذاهای جورواجور بدم.
29 آذر 1393
1