برسامبرسام، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

برسام مهربان من

دلبر شیرین

برسام عزیز و شیرین ما استعداد خاصی در دلبری کردن از همه داره. طوریکه هممممممه کسایی که بار اول هم برسام رو میبینن عاشقش میشن و بدجوری شیفته پسرک زیباروی من میشن. این وسط خاله مهسا بدرقم با دلبری کردنهای برسام دل از کفش میره و با گفتن " اینطور واسه من دلبری نکن" برسام رو ترغیب میکنه به بیشتر دلبری کردن و برسام هم با انواع ناز و کرشمه و پشت چشم نازک کردن دلش رو میبره برسام بدجوری به مامان جون و باباجونش وابستس و همیشه پشت سر مامان مهربونم همه جا میبره و فقط کافیه ببینه مامان جون داره میره جایی یا اتاقی یا توی حیاط، اونوقت کندن برسام از بغل مامان جون فاجعس و البته مامان جون هم چون عاشق برسامه اونو با خودش همه جا میبره. پسرک نازم همه ...
30 خرداد 1395

پسرم خودش رو از پوشک گرفت :)

پسر خوشگلم به راحتی هرچه تمامتر و بدون نیاز به کمک و زور زدن و تقلای من، خودش رو از پوشک گرفت و الان یک ماه و نیم هست که دیگه کاملا بدون پوشک توی خونه میگرده و بیرون میره و فقط موقع خواب اونم خواب شب (چون مدتش طولانیه)، پوشکش میکنم  باورم نمیشه که یه بچه در سن یکسال و نه ماهگی و بدون نیاز به کمک کسی خودشو از پوشک بگیره. حتی قبل از شیر گرفته شدنش و قبل از رسیدن به دوسالگی پسرکم به این مرحله از تکامل رسید و این باعث میشه هر روز به هوش و نبوغش بیشتر از قبل پی ببرم. البته ناگفته نمونه که وجود داداش بزرگترش رادین عزیزم در این بین نقش پررنگ و البته اصلی رو داشت چون برسام با دیدن دستشویی رفتن رادین و هربار با رفتن رادین به دستشویی، با زبون اشا...
30 خرداد 1395

دایره لغات برسام

برسام خوشگل من الان یکسال و نه ماهگیش رو طی میکنه و هر روز شیرینتر از روز قبل میشه. هرکس که برسام رو میبینه عاشقش میشه و نمیتونه چشم ازش برداره. همه اعضای خانواده من و بابایی عاشق برسام و رادینن و حسابی باهاشون حال میکنن. اینروزها برسام هر کلمه ای رو که بهش بگی میتونه ادا کنه و به شیرینی هرچه تمامتر اینکارو میکنه. دیروز هم مامان جون بهش گفت خرگوش و برسام بلافاصله گفت گاگوش  انقدر خوشگل و ناز کلمات رو بیان میکنه که آدم دلش میخواد درسته قورتش بده  برسام داداش رادینشو خیلی دوست داره و گاهی که توی دعواهای بچگونه رادینو چنگ میزنه یا موهاشو میکشه بعد بلافاصله بوسش میکنه. رادین مهربونم اما در جواب وحشی بازیهای برسام  فقط بوسش میکنه و...
4 خرداد 1395

دومین عید نوروز برسام

امسال عید نوروز برای ما با رفتن به بروجرد شروع شد. سال تحویل ساعت هشت صبح بود و برسام و رادین  عسل در خواب ناز بودن. من و بابا رضا اما زودتر بیدار شدیم و وسایلمون رو جمع و جور کردیم و موقع تحویل سال رفتیم بالای سر پسرکای خوشگلمون تا سال نو رو با دیدن روی ماهشون آغاز کنیم. بعد هم بچه ها رو توی خواب بلند کردیم و رفیتم در خونه عمه سارا که عمه سارا و عمو امین رو هم سوار کنیم و عازم سفر به بروجرد بشیم. بچه ها که بمحض بلند کردنشون از رختخواب بیدار شدن. بعد از اینکه عمه اینارو سوار کردیم به پیشنهاد من و برای عید مبارکی و دست بوسی قبل از عزیمت به بروجرد رفتیم خونه مامان جون مهین. اونجا هم همه بیدار بودن و سفره هفت سین چیده شده و بوی سال نو توی ...
20 فروردين 1395

واکسن یک سال و نیمگی

برسام ناز من یک سال و نیمه شد و بالاخره زمان زدن واکسن وحشتناک یکسال و نیمگی هم رسید. از یه طرف خوشحالم چون تا شش سالگی واکسن دیگه ای نداره و در حال حاضر این آخرین واکسن پسرمه و از طرفی هم تمام این مدت نگرانی همین واکسنو داشتم. نوزدهم روز دوشنبه بود و از رییسم مرخصی ساعتی گرفتم تا خودم هم همراه پسرم باشم توی لحظات سخت و دردناک واکسن زدن. خیلی ناراحت بودم اما بابا رضا مدام دلداریم میداد و میگفت ناراحتی نداره که برای سلامتی خودش خوبه. خلاصه رفتم خونه و بهمراه بابایی رفتیم مرکز بهداشت. رادین عسلک هم موند خونه پیش مامان جون و بابا جونش. وقتی که ما رفتیم پسرکم خواب بود. برسامم خواب بود اما وقتی بلندش کردم که ببرمش بیدار شد و توی ماشین لباساشو عوض...
2 اسفند 1394

برسام و دندونهای جدید و کلمات جدیدتر

بالاخره اون تعداد از دندونهای برسامی که لثه هاشو تیز کرده بود و اذیتش میکردن سر از لثه درآوردن و خودشون رو نشون دادن. الان دهن کوچولو و خوشگل پسرکم پر از مرواریدهای سفید خوشگل شده. دندونهای بالا و پایین هر دوطرف، بیشترشون دراومدن و خداروشکر مرحله سخت دندون درآوردن داره کم کم برای پسرکم تمام میشه. خداروشکر برسام در مقابل درد بی حد و حصر دندون درآوردن مقاومت خوبی داشت و زیاد بی تابی نمیکرد. فقط بی اشتهایی های گاه و بیگاهش قطعا دلیل دندون درآوردنش بوده. وگرنه گریه و زاری و بیتابی مثل خیلی از بچه های دیگه خوشبختانه نداشت. همیشه این مرحله از زندگی بچه هام خیلی خیلی برام سخت بود و غصه میخوردم چون میدونستم مرحله سخت و دردآوریه. خداروشکر که داره تما...
14 بهمن 1394

پیشرفتهای مهم برسام شیرین من و شیرینکاریهای بامزش

برسام شیرین من الان توی دهان خوشگل و نازش بغیر از هشت دندون جلویی که قبلا در آورده بود سه تا دندون دیگه داره که تقریبا یک ماه پیش هر سه با هم جوونه زدن درحالیکه من اصلا از وجودشون خبر نداشتم. مدتی بود که کم اشتها بود و یه روز متوجه شدیم که سه تا دندون پایین سمت چپ برسام یعنی دندونهای نیش و آسیاب و یه دندون دیگه کنار اون که نمیدونم اسمش چیه  در اومدن. انقدر خوشحال شدم و ذوق کردم و به مامان جون و خاله مهسا گفتم دندونای جدید برسام دراومده. اونم دهنشو باز کرده بود و به همه دندوناشو نشون میداد و ذوق میکرد  بقیه هم مثل من از رویش دندونهای جدید برسام خوشحال شده بودن و ابراز محبت و خوشحالی میکردن دندونهای دیگه برسام هم کم کم دارن سر از ریش...
20 دی 1394