برسامبرسام، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

برسام مهربان من

برسام مرد میشود...

1393/6/12 18:46
نویسنده : مهرناز
292 بازدید
اشتراک گذاری

دوروز پیش یعنی ۱۰مرداد روز دوشنبه صبح ساعت ۹من و بابا رضا و برسام کوچولو رفتیم ماهشهر تا برسام رو ختنه کنیم. دکتر پارسی نیا دکتر معروف ماهشهره که رادین عزیزم رو هم ختنه کرده بود. ساعت ۱۰و ربع رسیدیم و اول رفتیم در خونه عمه نسرین تا سوغاتی باباجون اسماعیل رو که از اصفهان واسشون آورده بود بهشون بدیم. بعدم رفتیم کلینیک پیش زن عمو و برسام رو سپردم دستش و خودم و رضا نشستیم توی ماشین منتظر برسام. حدود یک ربع بیست دقیقه عملش طول کشید. بعد رفتم از زن عمو گرفتمش. خوشبختانه موقع عمل پسرکم اصلا گریه نکرده بود. بعد رفتیم خونه عمو محمود و به گفته دکتر یکساعت اونجا موندیم تا از خونریزی نکردنش مطمین بشیم و بعد راه بیفتیم سمت اهواز. ساعت ۱ظهر حرکت کردیم و رفتیم خونه. چند ساعت اول پسرم درد داشت و با دادن قطره استامینوفن دردش آروم میشد. روز اول رو تا صبح ساعت ۵ بهش قطره دادم اما چون دیگه درد نداشت روز بعد بهش قطره ندادم. امروز هم تا عصری بدون اینکه بشورمش پوشکش میکردم و فقط با دستمال مرطوب پاکش میکردم. خدا رو شکر ختنه خیلی خوبی بود. خیالم از بابت ختنه برسام راحت شد. این مرحله یکی از سخت ترین مراحل زندگی من و بابایی و برسام بود. از روزی که رفتم سونوگرافی و فهمیدم پسره فکر و نگرانی و ناراحتی امروز رو داشتم. امروز عصر هم بابا رضا رفت سرکار. اولین بار بعد از به دنیا اومدن برسام. اینبار رفتن براش خیلی سختتر بود چون باید از دوتا بچه نازنینش دل می کند و می رفت. حالش خیلی خراب بود و خیلی ناراحت بود. من و رادین و برسام هم اومدیم خونه مامان جون. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)