برسامبرسام، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

برسام مهربان من

وقایع مهم قبل از دوسالگی

1395/5/17 8:05
نویسنده : مهرناز
230 بازدید
اشتراک گذاری

برسام نازنین من هر روز که میگذره شیرینتر و خوردنی تر از قبل میشه و هرجا که میره همه آدمها دور و بر عاشقش میشن و التماسش میکنن که یه کم بره بغلشون و البته پسرکم بغل هرکسی نمیره و کلا خیلیییییییی باکلاسه عشق مامانیآرام برسام مهربون من خیلی ناز و دوست داشتنی و خوش قلبه. وقتی توی خونه نشستیم دور تا دور خونه راه میره و هرکس از اعضای خانواده نشسته باشه بوسش میکنهبوس از اون بوسهای آبدار و شیرینش که هیچ حسی بهتر از این تو دنیا نیست. داداش رادینش رو خیلی دوست داره و جدیدا هم یاد گرفته که بجز ددیش (رادین) بهش میگه دِدااااااااشیآرام ای قربون این حرف زدن شیرینت عسلکممحبت پسرکم به پستونکش (مَمَه) و شیر خیلی علاقه داره و تا خوابش میگیره بهم میگه مَمَه، تَ، ششششیآرام یعنی پستونکمو بده ببرم توی تخت و برام شیر بیارخندونک قربونش بشم من که با این سه تا کلمه یه دنیا مفهمو بهم میرسونهآرام اگرم پستونکش طبق معمول در دسترس نباشه و مجبور باشم بگردم دنبالش خودشم با چشمهایی نگران همراه من دنبالش میگرده و وقتی پیداش میکنم و بهش نشونش میدم از ته دل میخنده و میگه ایناااااااااشخندونکزیبا قربونش برم که توی این حالت انقدر بامزس که ادم باید درسته بخورتشمحبت هنوز هم به دستشویی بزرگش میگه گگگگگوشت و انقدرم اینو بامزه و شیرین و با حرکات بامزه لب نمیگه که هممون رو به خنده وامیداره و اون لبای خوشگلشو غرق بوسه میکنیم. هر چی هم میخوام یادش بدم که چیز دیگه بگه بازم کار خودشو میکنه و میگه گگگگگگوشتخندونک هیچکس هم جرات نداره از دستش بره دستشویی سریع شلوار یا شورتشو درمیاره و میگه جیشششششش گگگگگگگوشتخنده مخصوصا وقتی داداش رادین عسلیش میخواد بره دستشویی برسام بلااستثنا پشت سرش میره دستشویی. رادین رو خیلی دوست داره و البته با  همدیگه هم زیاد دعوا میکنن. ولی داداش رادین در مقابل بچه های دیگه علی الخصوص آتیلای یاغی خیلی خوب از برسام محافظت میکنه و خودشو سپر داداش کوچیکش میکنه تا آسیبی بهش نرسه و من و بابایی از این کار رادین واقعا لذت میبریم که با این سن کمش اینطور از داداشش دفاع میکنهزیبا ماه قبل رادین رو چند روزی بردیم مرکز مطالعه و خلاقیت. برسام عسلی بهمراه خودم و یامامان جون مهین چند دفعه ای اومد دنبال رادین و خیلی حااااال میکرد. به محض اینکه پاشو میذاشت اونجا شروع میکرد بازی کردن و رفتن توی استخر توپ و الاکلنگ و .... خیلی بیشتر از رادین خوشش امده بود از اون محیط. رادین رو باید به زور میبردیم اما تا به رادین میگفتیم بیا بریم برسام میگفت مَن و موقعی هم که برسام می اومد اونجا و مشغول بازی میشد همه کادر مربیگری و مدیریت موسسه به صف می ایستادن به تماشای برسام و همشون میگفتن این گوگولی رو بده به من. خلاصه همه یه دل نه صد دل عاشق پسرکای خوشگلم شده بودن. راستی برسام عسلی الان یک ماهی هست که شبها هم جیششو نگه میداره و پوشک شبش رو خیس نمیکنه و صبح بعد از بیدار شدن میره دستشویی. و این خیلی عالیه که پسرک باهوشم قبل از دوسالگی و بدون هیچ تلاشی از طرف من احتیاجش به پوشک کردن تمام شده. چند روز پیش برای اولین بار رفتیم رستوران میکا و به محض ورود همه پرسنل میکا عاشق پسرکای شیرینم شدن و خودشون رو هلاک کردن که ازشون عکس بگیرن و اونا هم نذاشتن که البته این از باکلاسی بیش از حد پسرکام ناشی میشهزیبا برسام رو همینطور توی دستشون تاب میدادن و برسام هم بیتابی میکرد و میخواست بیا بغلم. اما بالاخره تسلیم شد و در انتها مدیررستوران رو بوس کرد و تا خود خونه به من و باباییش هی میگفت عموووووبوس یعنی عمو رو بوس کردمخندونک دقیقا موقع گفتن کلمه بوس لباش رو عین همین صورتک غنچه میکرد و من و بابابی کلی باهاش حال کردیم. الان هم همه پرسنل میکا همچنان در کف هستن و طبق چتهای متعدد با مهماندار رستوران خانم سودانی ایشون اظهار دلتنگی خودشون و کلیه پرسنل رو اعلام کردن و ازمون خواستن که بازهم تشریف ببریم رستورانخندونک و گویا مدیر رستوران هم که آقا برسام یه ماچ آبدارش کرده بود اون ماچ خیلی به مذاقش خوش اومده و دلش حسابی برای برسامی تنگ شده و ازمون خواست دوباره بریم پیششون. پسرکام هرجا برن شمع محفلن. فداشون بشم من الهی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)