مرواریدهای پسرم هشت تا شدن هوراااااااااا

برسام کوچولوی ناز مامان وارد ده ماه و نیمگی شده بود که متوجه شدیم یه دندون خوشگل کوچولو توی لثه پایینش سمت چپ دندون اول جوونه زده. خیلی خوشحال شدیم و کلی ذوق کردیم و کمی بعد از اون بفاصله خیلی نزدیک یعنی ابتدای یازده ماهگی دندون سمت راست پایین خودنمایی کرد. اول مرداد ماه یعنی موقعیکه برسام کوچولو یازده ماه و نیمه شد دو دندون بالا سمت چپ و راست دندونای اولش جوونه زدن و دیدم که وااااااای دوتا مرودارید خوشگل سفید توی دهن ناز پسرکم دارن تلالوشون رو به رخ میکشن خیلی خوشحال شدم و خیالم هم راحت شد که لااقل تا مدتی پسرکم از درد و زجر دندون درآوردن راحته. الان هم تقریبا دو ماهی هست که برسام دوست داره همه چیز رو خودش بگیره توی دستش و بخوره. وقتی که سر سفره میشینیم براش یه پارچه پهن میکنیم و یه بشقاب برنج هم میزاریم جلوش و اونم مشغول بازی و خرابکاری و این وسط یه کمی هم نوک نوک کردن و خوردن میشه و ما هم میتونیم راحت غذامونو بخوریم. پسرکم با همین هشت تا دندون کوچولوش خیلی قشنگ و خوب غذا و خوراکی میخوره. به پفک و خوردنیهای غیر مجاز هم علاقه عجیبی داره و اقدر اشاره میکه و جیغ میزنه تا بالاخره تسلیم میشیم و یه دونه بهش میدیم. اما خیلی سریع اونو میخوره و دوباره جیغغغغغ و اشاره که منتظر دومیم تمام دور دهنش پفکی و قرمز میشه و خیلی بامزه و خنده دار میشه. چوب شور و چی پلت هم دوست داره و امان از وقتی که دست رادین این چیزهارو ببینه چند روز پیش رادین توی یه کاسه پفک ریخته بود و داشت میخورد که برسام شیطون اومد پفکهای داداشش رو برداشت و فراااااار کرد. خونه مامان جون بودیم و همه از دیدن این صحنه کلی خندیدن. رادین گریه میکرد و میگفت پفکهاااام و برسام هم فرار میکرد و پفکها رو سفت گرفته بود توی دستش و به زور تونستم دوتاشو از توی دستش دربیارم که اون دو تا هم دیگه خیس و له شده بودن خلاصه شیطنتها و شیرینکاریه و بازی کردن و دعواهای این دوتا وروجک مامان خیلی دیدن داره و کلی حال میکنیم باهاشون و میخندیم و من از دیدن این دوتا گل زیبا غرق لذت میشم. مخصوصا وقتی رادین دستشو میندازه دور گردن داداش کوچولوش و برسامم با صدای خودش با رادین حرف میزنه و رادین هم با ناز و عشوه مخصوص خودش میگه چیییییییییییه؟ چیییییییییه داداشی؟خیلی لذت میبرم و غرق خوشی میشم. برسام خیلی به رادین علاقه داره و وقتی رادین خوابه میره بالای سرش و سر و صدا میکنه تا بیدارش کنه. وقتی که رادین بیدار میشه کلی ذوق میکنه و میار بالای سرش و خودشو میندازه روی رادین و باهاش بازی میکنه. اون لحظه انقدر غرق شادی میشم که دیگه هیچچچچی از خدا نمیخوام جز سلامتی و خ وشی هر لحظه پسرای نازم.