برسامبرسام، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برسام مهربان من

اولین مسافرت برسام کوچولوی نازنازی

1394/5/4 13:49
نویسنده : مهرناز
350 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتیکه برسام به دنیا اومد مامانی و بابایی به سفر نرفته بودن البته از خیلی مدتها قبلش نرفته بودن بخاطر رادین کوچولو و بعد هم بارداری سر برسام و زایمان و ... تا اینکه مامان جون و باباجون فروردین امسال به بروجرد نقل مکات کردن و چهارم تیرماه مامان و بابایی بهمراه رادین و برسام عزم سفر کردن. مامانی یک هفته مرخصی گرفت و بابا رضا هم به خاطر ماه رمضون دو هفته مرخصی گرفت و قرار بود 42 روز خونه باشه. پنجشنبه چهارم تیر ماه ساعت 5 صبح سوار ماشین شدیم و بهمراه عمه سارا که اونم با ما توی این سفر همراه شد حرکت کردیم به سمت بروجرد. رادین خیلی خوشحال بود و تمام طول مسیر رو میخندید و منتظر رسیدن بود. برسام هم که تا ساعت ده خواب بود اما بعدش دیگه خیلی کم خوابید و چون به بودن طولانی مدت توی ماشین عادت نداشت کمی اذیت شد. طرفای ساعت یازده رسیدیم. رادین کلی ذوق زده بود و برسام هم خوشحال بود از دیدن مامان جون و باباجون و اونا هم از دیدن ما کلی خوشحال بودن. ما هم اولین بار بود که به بروجرد میرفتیم و بنظرمون شهر زیبا و تمیزی بود. روز شنبه هم طبق یه تصمیم دقیقه نودی بعد از خوردن ناهار و جمع و جور هول هولی عازم کرج شدیم و بعد از سه ساعت توی راه بودن رسیدیم خونه عمه پروین و شب رو اونجا موندیم و صبح زود عازم شمال شدیم. طرفای ظهر به کلاردشت رسیدیم و یه سوییت اجاره کردیم با کلیه امکانات. اما بخاطر رادین و برسام که چهاردست و پا راه میرفت سوییت رو سپردیم دست کارگر که خوووووب ضدعفونی و تمیزش  کنه و خودمونم با الکل همه جا رو تمیز کردیم. البته اصلا نزاشتیم برسام روی زمین راه بره یا توی بغل بود یا توی روروئکش. خیلی جای زیبا و خوبی بود. فردا صبح هم بار و بنه رو جمع کردیم و توی راه برگشت به دریا رفتیم و رادین عسلک از دیدن دریا و صدف کلی ذوق زده بود و صدف جمع کرد و بازی کرد. شب بعد از طی تقریبا دوازده ساعت راه رسیدیم بروجرد. واقعا خیلی سخت بود. چون هممون با یه ماشین رفته بودیم و توی راه برسام هم کمی ناآرومی میکرد و نمیخوابید و من واقعا اذیت شدم. سه شنبه هم موندیم بروجرد و عصری رفتیم خرید و چهارشنبه دهم تیر صبح زود هم عازم اهواز شدیم. ساعت یازده و خورده ای رسیدیم خونه و ناهار ماکارونی درست کردم و وسایلو جمع و جور کردم. سفر خیلی خوبی بود و کلی خوش گذشت. دومین مسافرت برسام هم به فاصله خیلی کمی بعد از مسافرت اول و 25 تیر یعنی 15 روز بعد از سفر اول انجام شد. بخاطر تعطیلی دو روزه عید فطر بار و بنه رو بستیم و دوباره عازم بروجرد شدیم. اینبار سه روز موندیم و یکشنبه برگشتیم اهواز. برسام توی راه خیلی راحت نیست و بسختی توی ماشین خوابش میبره.  برخلاف داداشش که توی ماشین میخوابید. ولی در کل ماه پرمسافرت و خوبی بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)