برسامبرسام، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

برسام مهربان من

دایره لغات برسام

برسام خوشگل من الان یکسال و نه ماهگیش رو طی میکنه و هر روز شیرینتر از روز قبل میشه. هرکس که برسام رو میبینه عاشقش میشه و نمیتونه چشم ازش برداره. همه اعضای خانواده من و بابایی عاشق برسام و رادینن و حسابی باهاشون حال میکنن. اینروزها برسام هر کلمه ای رو که بهش بگی میتونه ادا کنه و به شیرینی هرچه تمامتر اینکارو میکنه. دیروز هم مامان جون بهش گفت خرگوش و برسام بلافاصله گفت گاگوش  انقدر خوشگل و ناز کلمات رو بیان میکنه که آدم دلش میخواد درسته قورتش بده  برسام داداش رادینشو خیلی دوست داره و گاهی که توی دعواهای بچگونه رادینو چنگ میزنه یا موهاشو میکشه بعد بلافاصله بوسش میکنه. رادین مهربونم اما در جواب وحشی بازیهای برسام  فقط بوسش میکنه و...
4 خرداد 1395

دومین عید نوروز برسام

امسال عید نوروز برای ما با رفتن به بروجرد شروع شد. سال تحویل ساعت هشت صبح بود و برسام و رادین  عسل در خواب ناز بودن. من و بابا رضا اما زودتر بیدار شدیم و وسایلمون رو جمع و جور کردیم و موقع تحویل سال رفتیم بالای سر پسرکای خوشگلمون تا سال نو رو با دیدن روی ماهشون آغاز کنیم. بعد هم بچه ها رو توی خواب بلند کردیم و رفیتم در خونه عمه سارا که عمه سارا و عمو امین رو هم سوار کنیم و عازم سفر به بروجرد بشیم. بچه ها که بمحض بلند کردنشون از رختخواب بیدار شدن. بعد از اینکه عمه اینارو سوار کردیم به پیشنهاد من و برای عید مبارکی و دست بوسی قبل از عزیمت به بروجرد رفتیم خونه مامان جون مهین. اونجا هم همه بیدار بودن و سفره هفت سین چیده شده و بوی سال نو توی ...
20 فروردين 1395

واکسن یک سال و نیمگی

برسام ناز من یک سال و نیمه شد و بالاخره زمان زدن واکسن وحشتناک یکسال و نیمگی هم رسید. از یه طرف خوشحالم چون تا شش سالگی واکسن دیگه ای نداره و در حال حاضر این آخرین واکسن پسرمه و از طرفی هم تمام این مدت نگرانی همین واکسنو داشتم. نوزدهم روز دوشنبه بود و از رییسم مرخصی ساعتی گرفتم تا خودم هم همراه پسرم باشم توی لحظات سخت و دردناک واکسن زدن. خیلی ناراحت بودم اما بابا رضا مدام دلداریم میداد و میگفت ناراحتی نداره که برای سلامتی خودش خوبه. خلاصه رفتم خونه و بهمراه بابایی رفتیم مرکز بهداشت. رادین عسلک هم موند خونه پیش مامان جون و بابا جونش. وقتی که ما رفتیم پسرکم خواب بود. برسامم خواب بود اما وقتی بلندش کردم که ببرمش بیدار شد و توی ماشین لباساشو عوض...
2 اسفند 1394

برسام و دندونهای جدید و کلمات جدیدتر

بالاخره اون تعداد از دندونهای برسامی که لثه هاشو تیز کرده بود و اذیتش میکردن سر از لثه درآوردن و خودشون رو نشون دادن. الان دهن کوچولو و خوشگل پسرکم پر از مرواریدهای سفید خوشگل شده. دندونهای بالا و پایین هر دوطرف، بیشترشون دراومدن و خداروشکر مرحله سخت دندون درآوردن داره کم کم برای پسرکم تمام میشه. خداروشکر برسام در مقابل درد بی حد و حصر دندون درآوردن مقاومت خوبی داشت و زیاد بی تابی نمیکرد. فقط بی اشتهایی های گاه و بیگاهش قطعا دلیل دندون درآوردنش بوده. وگرنه گریه و زاری و بیتابی مثل خیلی از بچه های دیگه خوشبختانه نداشت. همیشه این مرحله از زندگی بچه هام خیلی خیلی برام سخت بود و غصه میخوردم چون میدونستم مرحله سخت و دردآوریه. خداروشکر که داره تما...
14 بهمن 1394

پیشرفتهای مهم برسام شیرین من و شیرینکاریهای بامزش

برسام شیرین من الان توی دهان خوشگل و نازش بغیر از هشت دندون جلویی که قبلا در آورده بود سه تا دندون دیگه داره که تقریبا یک ماه پیش هر سه با هم جوونه زدن درحالیکه من اصلا از وجودشون خبر نداشتم. مدتی بود که کم اشتها بود و یه روز متوجه شدیم که سه تا دندون پایین سمت چپ برسام یعنی دندونهای نیش و آسیاب و یه دندون دیگه کنار اون که نمیدونم اسمش چیه  در اومدن. انقدر خوشحال شدم و ذوق کردم و به مامان جون و خاله مهسا گفتم دندونای جدید برسام دراومده. اونم دهنشو باز کرده بود و به همه دندوناشو نشون میداد و ذوق میکرد  بقیه هم مثل من از رویش دندونهای جدید برسام خوشحال شده بودن و ابراز محبت و خوشحالی میکردن دندونهای دیگه برسام هم کم کم دارن سر از ریش...
20 دی 1394

اولین برف زندگی برسام عسلی

داداش رادین برسام خیلی دلش میخواست توی سرما و زمان بارش برف بره بروجرد و برف بازی کنه و آدم برفی درست کنه. ما هم منتظر یه فرصت مناسب و یه تعطیلی بودیم تا پسرک نازمون رو به خواسته اش برسونیم. تا اینکه چهارشنبه ۱۱آذر تعطیل رسمی بمناسبت اربعین بود و یهویی دم ظهر تصمیم گرفتیم بریم بروجرد. ساعت یازده و نیم بود و داشتم تصمیم میگرفتم ناهار چی درست کنم که بابا رضا یهو گفت بریم بروجرد؟؟؟ منم دیدم فکر خوبیه. گفتم باشه ولی قبلش زنگ زدم به رییس محترم تا روز شنبه رو‌هم مرخصی بگیرم که بیشتر بتونیم بمونیم حالا که اینهمه راه رو قراره بریم تا بروجرد. اما رییس جواب نداد و ما هم تصمیم گرفتیم بریم و از همونجا زنگ بزنم و مرخصی بگیرم. رادین عسلک و برسام ورو...
20 آذر 1394

عکسهای برسام عسلی

برسام در روز تولدش 22 مرداد 94 بقیه عکسها در ادامه مطلب... برسام در اولین سفر بروجرد و کلا اولین مسافرت زندگیش. تیر 94 برسام در شمال. کلاردشت. تیر 94 برسام در دومین سفر به بروجرد برسام و داداش رادین برسام در جشن تولد دخترداییش فاطمه. مرداد 94. تل گذاشتیم روی سرش و ازش عکس گرفتیم. خیلی شبیه دخترا شده بود پسر خوشگلمممممم من عاشق این عکس خوشگلشم که خاله حدیث ازش گرفته. حالت دهنش و نگاهش به دوربین خیلی خاص و قشنگه. فداش بشم من پاهای خوشگل برسام و رادین برسام در حال بازی و خرابکاری با غذا این عکسش رو هم خیلی دوست دارم. خیلی باحا...
31 شهريور 1394

عکسهای برسام نازنازی (قبل از یکسالگی)

برسام در تولد داداش رادین. فروردین 94 بقیه عکسها در ادامه مطلب... برسام وقتی خیلی کوچیک بود برسام و اولین جوجه کباب خوردن. البته چون دندون نداشت قثط استخون جوجه کباب بهش رسید ولی کلی هم خوشش اومد فرشته کوچولوی من در خواب ناز پسر نازم بعد از یه حمام گرم و نرم و جانانه ماشالله یادتون نره ...
28 شهريور 1394